درباره من

درباره ما

   ٍ کتابخانه شهیدان نصیری در سال1379 با مساحت 1200متر مربع تاسیس گردیده و در حال حاضر زیر نظر اداره کل کتابخانه های عمومی استان البرز فعالیت می نماید.

   آدرس: کرج- بلوار امامزاده حسن- خیابان شهید نصرتی- کتابخانه شهیدان نصیری

   مدارک لازم جهت ثبت نام : یک قطعه عکس - ارائه کارت ملی- 200000ریال حق عضویت سالانه

   کتابخانه شامل بخش: مرجع - بخش پژوهش -نشریات ادواری - بخش کودک و نوجوان - اینترنت - سالن مطالعه

  ساعت کار کتابخانه: 7الی 19/30

نويسنده :لیلا حضرتی
تاريخ: چهارشنبه سی ام شهریور ۱۴۰۱ ساعت: 18:3

منابع طرح کتابخوان ماه ویژه شهریور ۱۴۰۱ معرفی شد

کتابخوان ماه شهریور

منابع طرح کتابخوان ماه، ویژه شهریور ۱۴۰۱ با ارائه کتاب های «اهالی اینجا»، «سرگذشت پزشکی در ایران»، «شعر سفارشی»، «مجموعه قصه‌های جنگ» معرفی شد.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، منابع طرح کتاب‌خوان ماه شهریور ۱۴۰۱ با هدف تبیین منویات رهبر معظّم انقلاب برای ارتقای فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در جامعه، دسترسی همگانی به کتاب، لزوم معرفی کتاب‌های مفید برای پرورش فکری آحاد مختلف مردم جامعه و همچنین ارتقای فضایل اخلاقی و فرهنگ عمومی از طریق مطالعه کتاب‌های مفید و فاخر، در سطح کشور معرفی شد.


منابع طرح کتابخوان ماه ویژه شهریور ۱۴۰۱ معرفی شد

«اهالی اینجا»

پدیدآور: زهرا آقازاده‌نژاد

ناشر: انتشارات شهید کاظمی

تعداد صفحات: ۱۷۲

سفر اربعین، سفری است که مثل ندارد و نزدیک‌ترین فضا به جامعه‌ی پس از ظهور را دارد؛ اجتماعی بر مبنای حُبّ ولی خدا؛ جایی که همه در پی یاری رساندن به یکدیگرند و کسی نگران گم شدن وسایلش نیست و همه غرق رحمت حسین فاطمه هستند...
مسافران این سفرِ بی‌مانند، خاطرات بی‌مانندی را نیز از خود برجای می‌گذارند؛ خواندن این خاطرات، هم برای کسانی که تجربه این زیارت را دارند شیرین و تداعی‌گر است و هم برای آن‌ها که تاکنون موفق به قدم‌گذاشتن در این مسیر عاشقی نشده‌اند، جذاب و خواندنی.
کتاب «اهالی اینجا»، روزنوشت‌هایی از بخش بانوان یک موکب اربعینی (موکب حضرت فاطمه معصومه علیهالسلام از شهر قم) است که در کربلای معلی، به قلم زهرا آقازاده‌نژاد، به رشته تحریر درآمده است. مدیران موکب در اربعین سال ۹۸ جهت ثبت مستندات این بخش و همچنین ارزیابی فعالیت بانوان خادم، از نویسنده کتاب درخواست کردند تا از ابتدا تا انتهای این سفر، به عنوان مستندنگار همراه کاروان خدام باشد و کتاب «اهالی اینجا» محصول تلاش‌های شبانه‌روزی این بانوی ارجمند است.


منابع طرح کتابخوان ماه ویژه شهریور ۱۴۰۱ معرفی شد

«سرگذشت پزشکی در ایران»

پدیدآور: یاسر مالی، احسان رضایی

ناشر: نشر افق

تعداد صفحات: ۱۳۶

قدیمی‌ترین دوره تاریخ پزشکی ایران را به دوران آریایی‌ها و پزشکی به نام تریتا نسبت می‌دهند. چنانچه در کتاب دینی زرتشتیان اوستا، درباره پزشکی دوران هخامنشی و پیش از آن نیز می‌توان نشانه‌هایی یافت. در آثار به جامانده از شهر سوخته تاریخ پزشکی ایران و توانمندی پزشکان آن دوران مشهود است؛ چنانچه جمجمه دختری نوجوان را شکافته‌اند تا بیماری او را درمان کنند و یا چشم مصنوعی که برای زن میانسالی در حفره خالی چشم او جایگذاری کرده‌اند.
در این کتاب به پیشگامان پزشکی ایران و ظهور جندی‌شاپور و رویدادهای تأثیرگذاری همچون ورود اسلام، عصر ترجمه و عصر تألیف، اشاره شده است. در فصل هفتم آن از دانشمندانی چون رازی و ابن‌سینا یادشده و تاریخچه حضورشان مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین از حمله مغول و ویرانی شهرهای آباد و سوزاندن کتاب‌ها یا ریختن در رود دجله و به طور کلی افول عصر طلایی سخن گفته است.

نویسندگان «سرگذشت پزشکی در ایران» در فصل یازدهم و دوازدهم کتاب به ورود طب جدید و پزشکی معاصر پرداخته اند. مطالب کتاب مختصر همراه با نکات مهم و کاربردی است که با اضافه‌شدن تصاویر مستند سیاه و سفید درک مطلب را تسهیل کرده است. در پایان کتاب نیز به منابع استفاده شده در تدوین اثر اشاره شده است.


منابع طرح کتابخوان ماه ویژه شهریور ۱۴۰۱ معرفی شد

«شعر سفارشی»

پدیدآور: افسانه شعبان‌نژاد

ناشر: لوپه‌تو

تعداد صفحات: ۷۲

«آفتاب
پشت کوه‌ها خزید و فکر کرد:
راستی چرا؟
با وجود این همه سؤال بی‌جواب
باز هم شب و سکوت و خواب ...»

شعر پلی است به دنیای خیال؛ مجالی برای رهایی از محدودیت‌ها و احساس نامحسوس‌ها؛ شعر زبانی است برای بازگفتن افکار با هندسه و موسیقی کلام.

«شعر سفارشی» دفتر شعری است برای نوجوان، افسانه شعبان‌نژاد شاعر نام‌آشنای کودک و نوجوان در این اثر می‌کوشد با نگاهی عمیق و هستی‌شناسانه، خواننده نوجوان را به تفکر فرابخواند. عناوین «راستی چرا؟»، «شعر سفارشی»، «پُست پیشتاز» و «خواب شاعرانه» چهار شعر این دفتر هستند که هر کدام به گونه‌ای هنرمندانه، تلفیقی از خیال و واقعیت را به نمایش می‌گذارند. شاعر در شعر «راستی چرا؟» با پرسش‌هایی از خود و جهان هستی، روحیه پرسشگری را در مخاطب بر می‌انگیزد، در «شعر سفارشی» خواننده‌اش را از نگاهی سطحی و روزمره به ژرفایی از معنا می‌برد و در شعرهای «پُست پیشتاز» و «خواب شاعرانه» دغدغه‌ها و احساسات شاعرانه خود را با مخاطب در میان می‌گذارد. دعوت به پرسشگری، نگاه هستی شناسانه، ستایش طبیعت و خیال‌پردازی مهم‌ترین مفاهیم شعرهای این کتاب به شمار می‌رود؛ تصویرگری زیبا و رنگارنگ کتاب نیز بر خیال‌انگیزی شعرها کمک شایان توجهی کرده و تصاویر روشنی را در ذهن و یاد خواننده بر جای می‌گذارد.


منابع طرح کتابخوان ماه ویژه شهریور ۱۴۰۱ معرفی شد

«مجموعه قصه‌های جنگ»

پدیدآور: جمعی از نویسندگان

ناشر: به نشر

دوره ۷ جلدی

بازگویی رویدادهای تلخ و شیرین جنگ برای نوجوان باید به گونه‌ای باشد که علاوه بر توصیف هنرمندانه‌ی حال و هوای آن روزها، احساس غرور و افتخار را در او برانگیزد.

مجموعه ۷ جلدی «قصه‌های جنگ» با عناوین «پروانه‌های آبی»، «خانه‌ای روی شیشه»، «پرواز موج»، «دست‌های سبز لاله»، «جزیره آفتابگردان»، «بچه‌های شهر ما» و «قشنگ‌ترین هدیه دنیا» برگزیده‌ای از داستان‌هایی با موضوع جنگ با قلم و ذوق جمعی از نویسندگان و تصویرگران ایرانی است.

حس و حالِ سال‌های دفاع مقدس، دلاوری و جوانمردی‌ها، حفظ وطن، شرافت، ایمان به خدا و توصیف پایمردی‌های جوانانی که در راه دفاع از وطن به شهادت رسیدند، درون‌مایه داستان‌های این مجموعه را تشکیل می‌دهد.


نويسنده :لیلا حضرتی
تاريخ: یکشنبه بیستم شهریور ۱۴۰۱ ساعت: 18:20

از سوی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور منتشر شد؛

فراخوان سوگواره زائرین و جاماندگان اربعین حسینی

پیش خبر برنامه کتابخانه های عمومی استان قم

فراخوان ویژه برنامه های نهاد کتابخانه های عمومی کشور در سوگ چهلمین روز شهادت امام حسین‌(ع) با عنوان «سوگواره زائرین و جاماندگان اربعین حسینی» منتشر شد.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، ویژه‌برنامه‌های نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور در سوگ چهلمین روز شهادت امام حسین‌(ع) با عنوان «سوگواره زائرین و جاماندگان اربعین حسینی» و با همکاری کتابخانه‌های عمومی و برپایی برنامه‌های متنوع فرهنگی در سه محور «محافل ادبی»، «پویش‌ها، مسابقات و طرح تربیتی سلام بر امام حسین(ع)» و «برپایی موکب در استان‌های مرزی» برگزار می‌شود.

در بخش «محافل ادبی» سوگواره زائرین و جاماندگان اربعین حسینی که با هدف تقویت توانایی سرودن شعر آیینی و پیوند مادحین و شعرای آیینی با این حرکت عظیم برپا می‌شود، سلسله‌نشست‌های بانوان عاشورایی از روز پنجم الی هفتم شهریورماه با محوریت استان تهران، نشست‌های تخصصی شهر هیئت با محوریت استان قم، نشست موکب هنر با محوریت استان‌های مرزی، چاووش‌خوانی و پادکست شعر اربعین در تمامی استان‌های کشور برگزار می‌شود.

بخش «پویش‌ها، مسابقات و طرح تربیتی سلام بر امام حسین(ع)» با مشارکت همه‌جانبه کتابخانه‌های عمومی کشور (کتابداران و سایر مخاطبان) از روز ششم الی بیست و ششم شهریورماه برپا می‌شود. علاقه‌مندان برای شرکت در این مسابقات می‌توانند به سامانه مسابقات اربعین نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور به نشانی arbaeen.samakpl.ir مراجعه کنند.

در بخش «برپایی موکب در استان‌های مرزی» استان‌های ایلام، خوزستان، کرمانشاه با شعار «اول کتاب عشق نامش حسین (ع) بود» در کنار خدمات عمومی سایر موکب‌ها، به ارائه خدمات فرهنگی به زائرین مبادرت خواهند ورزید. برگزاری برنامه‌های شعرخوانی آیینی، اجرای نمایش و پرده‌خوانی، ارائه و انتشار فایل کتاب صوتی، اجرای فعالیت‌های مناسب کودکان، نمایش نماهنگ، موشن‌گرافی و انیمیشن‌های متناسب با اربعین، نمایشگاه کتاب‌های عاشورایی، ثبت نام رایگان در کتابخانه‌های عمومی کشور و فراهم آوردن امکان اسکان زائرین در سالن مطالعه کتابخانه‌هایی که در مسیر پیاده‌روی اربعین قرار دارند از جمله برنامه‌های فرهنگی موکب‌ها در این بخش هستند.


نويسنده :لیلا حضرتی
تاريخ: چهارشنبه نهم شهریور ۱۴۰۱ ساعت: 18:12


نويسنده :لیلا حضرتی
تاريخ: چهارشنبه نهم شهریور ۱۴۰۱ ساعت: 18:8


در آستانه اربعین حسینی انجام شد؛شعرخوانی ۱۸۱ بانوی شاعر در ویژه‌برنامه «نی‌نامه‌های عاشورایی»

ویژه برنامه «نی نامه های عاشورایی» با شعرخوانی ۱۸۱ بانوی شاعر آیینی کشورمان طی ۳ روز از از ۵ تا ۷ شهریورماه به صورت حضوری و مجازی در کتابخانه مرکزی پارک شهر تهران برگزار شد.
به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، در آستانه اربعین حسینی به همت محافل ادبی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور ویژه‌برنامه‌ای با عنوان «نی‌نامه‌های بانوان عاشورایی» طی ۳ روز با حضور ۱۸۱ بانوی شاعر به صورت حضوری و مجازی در سالن اجتماعات کتابخانه پارک شهر تهران برگزار شد.
بر این اساس محفل اول «نی‌نامه‌های بانوان عاشورایی» با موضوع مادران و خواهران عاشورایی با مشارکت شاعرانی از محافل ادبی استان‌های تهران، اردبیل، اصفهان، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، خراسان رضوی، خراسان شمالی، خوزستان، فارس، کردستان و همدان برگزار شد و ۶۷ بانوی شاعر به شعرخوانی پرداختند.
محفل دوم نیز یکشنبه ۶ شهریور با موضوع بانوان و همسران عاشورایی برگزار شد و ۵۵ بانوی شاعر از محافل ادبی استان‌های تهران، مرکزی، هرمزگان، سمنان، چهارمحال و بختیاری، خراسان جنوبی، قزوین، قم، گلستان، زنجان و کهگیلویه و بویراحمد در این مراسم به شعرخوانی پرداختند.
همچنین در محفل سوم که دوشنبه ۷ شهریور ماه با موضوع دختران عاشورایی برگزار شد، ۵۹ شاعر از محافل ادبی استان‌های تهران، البرز، ایلام، سیستان و بلوچستان، یزد، بوشهر، کرمان، کرمانشاه، گیلان، لرستان و مازندران مشارکت داشتند.
در ادامه جمعی از اشعار منتخب این نشست‌ها را می‌خوانید:
سارا جلوداریان | زهرا محدثی خراسانی | فاطمه طارمی | افسانه غیاثوند | پونه نیکوی | فاطمه ناظری | فاطمه نانی زاد | انسیه موسویان | نفیسه سادات موسوی | ایمان طرفه |پاییز رحیمی | حسنا محمدزاده | راضیه جبه داری | رباب کلامی | ریحانه ابراهیم زادگان | زهرا زاهدی |زهرا سادات قاسمی| زهرا شعبانی | سمانه رحیمی | سمیه فضلعلی| سمیه مومنی | سیده فرشته حسینی|سیده کبری حسینی بلخی | شبنم فرضی زاده| صبا فیروزی |عارفه دهقانی |عاطفه جوشقانیان |لیلا حسین نیا |لیلا فخیمی|ماهرخ درستی |محدثه آشتیانی |مریم کرباسی | مینا شیرخان |نصیبا مرادی |الهام نجمی |الهام عمومی| اعظم سعادتمند|لیلا حضرتی


سارا جلوداریان
برای حضرت زینب (س) «بانوی سپیدارها»

نبض تمام حادثه ها در رگان توست
پرواز، فرصت کمی از آسمان توست

دامان پر حماسه ترین سوگواره ها
در پهن دشت فلسفه ی امتحان توست

ای خطبه ی بلند زمانه که تا ابد–
حبل المتین مرثیه ها بر زبان توست

هرجا که چاه هست، همانجا چکیده ای!
هر جا که یاس هست، همانجا نشان توست

یعنی فرشتگان خدا، نیمه ی تواند
یعنی که عرش، سلسله ی گیسوان توست

بس نهر بی فرات که بر ساحلت نشست
بس درد ناشکیب که در استخوان توست

زخمی که روی شانه ی مولا نشسته بود
امروز، همنشین دل مهربان توست

این قافله که بر تن صحرا غروب کرد
رد غروب قافله ی دودمان توست

یعقوب، اگر به قصه ی یوسف دچار شد
این عشق ها سرآمدی از داستان توست

حتی اگر دوباره زمین زیر و رو شود
اینبار نیز خواب زمین، بی گمان توست

آنقدر رود رود سراسیمه رفته ای
تا هرچه موج، دربه در کاروان توست

شان نزول همهمه ی آبشارها
در ابرخیز سیطره ی خاندان توست

ملک بهشت با همه ی جاودانگیش
میراث دار منزلت جاودان توست

خورشید، دلخوش است به اینکه تمام روز
در اهتزاز نوکری آستان توست

بانوی قد خمیده ی نی زارهای سرخ !
لیلاترین! که هرچه جنون در عنان توست

سرو و صنوبری که در این خاک خفته اند
جان وجهان خاک نه ... جان وجهان توست

این ماه بی قبیله که در خون علم شده
این بی قبیله ماه، که گنج نهان توست

این بازوان حک شده بر تار و پود مشک
باب الحوائجیست که آب روان توست

عمق کتیبه های زمان را که بنگری
نقش هزار پاره ای از باستان توست

رمز قیام سبز سپیدارها تویی!
لبیک در مصاف عطش، ترجمان توست

دربار شام، از تو دهان باز میکند
از داغ کوهها که بر آتشفشان توست

تاریخ، در محرم چشم تو ریخته !
ای زینبی که حجت حق بر لبان توست…

زهرا محدثی خراسانی
سرشار غم‌هایی مگو بودم، سرشارم از شوری رها امشب‌
سرشار تو ای یاد سُکرآور، در خلوتی بی‌انتها امشب
بانوی غم‌های زلال و پاک، ای همسفر با شانه‌های عشق‌
در ناشکیبان بقیعِ تو، جاریست شوری تا خدا امشب
ای سجدگاه عشق بعد از تو، مغموم و دلتنگ و خزان بر دوش‌
پیشانیت صبحی است چون خورشید در ظلمتی ناآشنا امشب
ای هم رکاب دشنه بردوشان، ای شطّ صبر و درد در جانت‌
بگشای راز ماندن و غم را در خلوتی بی‌ماجرا امشب
ای چشم‌هایت از خدا لبریز، ای سینه‌ات رازی بهارانگیز
آشفته در تفسیر غم‌هایت، پر می‌کشم یاد تو را امشب
نوشاندم اندوه زلالت را بر گوش خاموش عطش‌هایم
سرشار غم‌هایی مگو بودم، سرشارم از شوری رها امشب

فاطمه طارمی
تا باد مرکبی است برای پیام تو
با هر درخت زمزمه‌وارست نام تو
دریا روایتی است به هر موج و کوه‌ها
اسطوره‌های صبر، که در احترام تو
هر لاله قطره‌ ای ست که از چشم تو چکید
بر گوش خاک خوانده یقیناً سلام تو
زینب تویی! ادامة نسلی ز آفتاب
ثبت است بر جریدة عالم دوام تو
زینب تویی! عقیلة عترت، شکوه صبر
سبز است نام سرخ حسین از قیام تو
نزدیک چون نفس به عزیز پیمبری
حتی فرشته نیست چنین در مقام تو
تو "صوت "مطلقی و جهان "سمع "مطلق است
تا باد مرکبی است برای پیام تو.....

***
مادرانه‌ایی برای ام‌البنین(ع)
هرچند گفتند و شنیدی رفتنش را
هرگز ندیدی غربت جان‌کندنش را
مانند فانوسی که سوسو می‌زند آه
بر موج‌های تشنگی می‌زد تنش را
از مشک آب، از کتف‌ها خون می‌چکید و
می‌بست؛ ساقی؛ چشم‌های روشنش را
ام‌البنین هر سال عاشورا بیا و
عباس را بنگر به خون غلتیدنش را
مادر، غم فرزند خود را می‌شناسد
فصل سکوتِ گریه و خندیدنش را
ام‌البنین باید تو می‌دیدی در آن روز
بی‌دستی و مشکی به دندان بردنش را
سرنیزه‌ها چون گندم و جو قد کشیدند
عباس تو باید بچیند خرمنش را
وَ آب‌ها شرمنده تا باقی‌ست دنیا
دیدند شرم سوی خیمه رفتنش را

افسانه غیاثوند
روضه های زیبنب
فرصت عاشقی فراهم شد
با وضو وارد محرم شد

خواست عرض ارادتی بکند
پیش نیزه تمام قد خم شد

نفسی سر به سینه اش چسبید
سینه لبریز غربت و غم شد

ناگهان یاد خیمه ها افتاد
صبر... یا سوختن...؟ مصمم شد؛

متوسل به مادرش بشود
متوسل به اسم پرچم شد

سر راهش به تکیه ها سرزد
دلش از قرص مه که محکم شد

رفت لختی به خطبه اش برسد
مردی از جمع مردها کم شد
.
رفت او خطبه های گیرایش
بهترین روضه های عالم شد

عاشق روضه های او هستیم
عشق با سوختن مسلم شد

پونه نیکوی
این شعر از حصار زمان و مکان گذشت
همچون نسیمی از دل یک کاروان گذشت
"زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست"
از آن سر بریده مگر می توان گذشت؟
"آن پیک نامور که رسید از دیار دوست"
آورد حرز جان و ز پیر و جوان گذشت
دارالاماره شرح نیستان و آتش است
آتش زدند بر نی و کار از امان گذشت
شمشیر تیز می شد و نیرنگ تیزتر
تیر به زه نشسته ی آه از کمان گذشت
ده ها هزار بیعت این کوفیان چه شد؟
کفر و عناد کارد شد از استخوان گذشت
باران جهل از دل یک ابر تیره بخت
بارید چون تگرگ بر انبوهی از درخت
شب می رسید و لشکر خفاش کم نبود
ابلیس در حکومت اوباش کم نبود
با وعده ی حکومت ری ابن سعد ماند
آری برای مردک عیاش کم نبود
در لشکری که دغدغه ی بیعت تو داشت
هان کاسه های داغ تر از آش کم نبود
گفتی جواب نامه عذاب است و پیک رفت
توهین زشت سیرت فحاش کم نبود
خودسوزی و جنون زده آتش به خیزران
رازی که از لبان تو شد فاش کم نبود
هی تیر می کشید تن بوم و رنگ ها
والله تیر در تن نقاش کم نبود
صحرا اسیر شورترین عطر خاک شد
از اشک های دخترکان سینه چاک شد
از کوفه و مدینه بریدند راه را
صحرا گرفت گوشه ی هر خیمه گاه را
حر تاخت و به اسب چموشش نهیب زد
از شش جهت به رزم کمین زد سپاه را
باکی نداشت از تب طوفان و گردباد
در سینه داشت پیکر ابری سیاه را
باکی نداشت، تا که به زهرا سخن رسید
زانو زد و به گریه در آورد ماه را
برخاست رو به حضرت زهرا قیام کرد
پیشی ز شب گرفت که بیند پگاه را
تیری نشست در نفسش سینه را شکافت
ابری سیاه شست تب قتلگاه را
دستی شبیه پنجه ی بی طاقت رباب
با نیزه می شکافت زمین را برای آب
حجت تمام شد تب آتش به گل نشست
والله این تجلی عهدی ست از الست
حر، سینه سرخ تیر بلا را به جان خرید
تکبیر گفت یکسره بر هر چه بود و هست
شمشیر عشق رقص کنان تاخت سوی او
دشمن چکاد سینه ی او را به تیر بست
آمد صدای غرش تیر و سپر گرفت
ساقی رسید و بغض فروخورده اش شکست
لبیک گفته بود به زهرا و غربتش
شد مست عشق و عشق هم او را گرفت دست
باران عشق و معرفت افلاک را زدود
بانو شناخت، چهره ی زیبای عشق بود
زینب فروغ دیده ی من اشفعی لنا
نون و القلم به نام سخن اشفعی لنا
صبح ازل پس از تو به میراث می رسید
عشق و جهاد و صبر به زن اشفعی لنا
بنیان عشق شد سخنت تا درآمدی
چون شمع از اسارت تن اشفعی لنا
ای روشنی و اختر ویرانه های شام
آه از دمشق حرف بزن اشفعی لنا
از فتح عشق حرف بزن از جمال او
از کوفیان عهدشکن اشفعی لنا
از شمرها و حرمله ها، ابن سعدها
پوشیده است عشق کفن، اشفعی لنا
رب الحسین جلوه ی سرخ قنوت من
جاری شده دعای فرج در سکوت من


فاطمه ناظری
تقدیم به بی بی شریفه دختر امام حسن مجتبی علیه السلام

بی بی شریفه! دوری و دستم نمی رسد
به آن ضریح ساده و آن بقعه نجیب
بیماری ام ربوده، هوای سلامتی
دیگر امید نیست به درمان هر طبیب
*
حالا ضریح تو، شفاخانه ام شده
از مرز هرچه قرص، سرم، داروست، بگذرم
ذکر و دعای من شده (ام یجیب) ها
دست شفا بکش شبی آرام بر سرم
*
لطفاً شفا بده تن من را طبیب من!
پایم، دلم، تو چشمم، انگار مرده‌اند!
گفتند مهربانی و اهل شفاعتی
چشمان من به لطف شما دل سپرده‌اند
*
من نذر کرده‌ام که به پایم رمق دهی
تا کربلای تو بدوم از صمیم جان
بااشک شوق، صحن ترا، شستشو دهم
من دل شکسته روضه بخوانم برایتان

فاطمه نانی زاد
مانند کوه از دل طوفان گذشته است
مردانه از میانهء میدان گذشته است
بعد از غروب روز دهم، از کنار آب
با خاطرات آن لب عطشان گذشته است
آه از کنار جسم شهیدان لاله گون
وقتی گذشته است که از جان گذشته است
گودال قتلگاه و حروف مقطعه...
تفسیر کرده است و پریشان گذشته است
خون می چکد هنوز ز گلبرگ گونه ها
این باغ گل، ز خار بیابان گذشته است
از موج خیز حادثه، از مجلس یزید
با سیل خطبه هاش خروشان گذشته است

انسیه موسویان
به پیام‌آور عاشورا زینب(س)

در خشکسال و قحطی یک فریاد
بانو! بخوان حدیث شکفتن را
با خطبه‌های شعله‌ور سرکش
فریاد کن شجاعت یک زن را
آن‌جا در آن حریق عطشناکی
تنها صدای سبز تو جاری بود
بر داغ سینه‌سوز عزیزانت
چشمت شکوه ابر بهاری بود
با ما بگو حدیث غرورت را
در لحظه‌ی اسارت و تنهایی
آیا چگونه شعله زدی بر کُفر؟
ای قامت بلند شکیبایی!
اینک شعاع یاد تو ای خورشید
تنها چراغ شعله‌ور دل‌هاست
تصویری از شهامت تو بانو!
در لحظه‌های خوف و خطر با ماست

****
آرزو دارم صدایم گرم‌تر باشد
تا بخوانم نوحه شب‌های عزاداری
من بخوانم: کو حسین تشنه لب زینب؟
از زمین جوشد صدای گریه و زاری
آرزو دارم که زورم بیشتر باشد
تا که نخلی را به تنهایی بچرخانم
شب که برمی‌گردم از سینه زدن، خانه
مانده باشد روی سینه، جای دستانم
آرزو دارم دل من نرم‌تر باشد
مثل پیرمردهای هیأت بالا
گریه‌ام گیرد بلرزد شانه‌های من
گم شود در های‌هایم روضه آقا
آرزو دارم که تا جان در بدن دارم
داغدار قهرمان کربلا باشم
ای امام مهربان! کاری بکن تا من
تا ابد از دوست‌داران شما باشم

نفیسه سادات موسوی
ای که گرفتی خبر از یوسف زهرا
حق امانت به دست تو شده معنا

گرچه خزان باغ تو را غرق عزا کرد
داغ حسین آمد و زد بر دلت امضا

مایه‌ی غیرت ز تو گرفته محمد
عون ستانده ز خودت عشق ولی را

قوت بازوت رسیده‌ست به جعفر
روح بزرگ تو رسیده‌ست به سقا

درس رشادت تو داده‌ای به اباالفضل
درس وفا داده‌ای به زینب کبری

بس که تو مادر شدی برای حسینش
گفته به سقا "پسرم"، ام‌ابیها

نوحه سرودی که بماند غم این داغ
سینه زدی تا برسانیش به دنیا

محفل مرثیه به دستت شده جاری
مجلس روضه به همتت شده برپا

ام بنینی و سربلند ترینی
چون برسی روز حشر، محضر زهرا

ایمان طرفه

هر شعر می‌گویم فقط یک ذره تمجید است
در صحت گفتار من بسیار تردید است
این بار می‌خواهم روایت مستند باشد
در هاله‌ی ابهام، شاعر رو به تهدید است
دنیا کمر خم کرده در تاریکی سنگین
زن، کوه‌آسا، راوی آن ظهر جاوید است
حق دارد این جا غیر زیبایی نمی‌بیند
زن کهکشانسالار هفتاد و دو خورشید است
شب با تمام ریشه‌های وحشت‌انگیزش
در گردباد لهجه‌ی او شاخه‌ای بید است
او مبدأ تاریخ لرزش در تن بیداد
او کاملاً حق است؛ حاء و قاف و تشدید است
می‌خواستم امروز شعری تازه بنویسم
این بار هم دیدم فقط یک مشت تمجید است

پاییز رحیمی
شعر تقدیم شده به حضرت زینب سلام الله علیها:
ابرو گشودی از هم و طوفان، فرونشست
در هرم خنده های تو باران فرو نشست
تا اعتماد دست تو برشعله ها وزید
طغیان هرچه آتش پنهان فرو نشست
ققنوس چشم های تو در شعله خطبه خواند
فریاد های و هوی کلاغان فرو نشست
گفتی:کنار پنجره از یاد می رود
باغی که درحقارت گلدان فرو نشست
درسیب خنده های تو وحیی دوباره بود
گل کردی و جسارت شیطان فرو نشست
بعداز تو جاده ها همه گیج نرفتنند
تاب و تب نرفته ی مردان فرونشست
خاکستری تجرد این جاده را گرفت
طوفان وزید و تاول طغیان فرونشست!
***
ای جوشش هرچه رود از چشم ترت
خورشید تویی زنان عالم قمرت

ای سایه نشین نور زهرا "س"برسان
دستان مرا به دست های پسرت!

حسنا محمدزاده
هلهله‌های زخمی
بین خون و خاک، قرآن کریم افتاده است
آتشی در جای ­جای این حریم افتاده است

هر چه مروارید خونین بوده در دریای درد
پای پلک خیس طفلان یتیم افتاده است

از لب هر بامِ رسوایی مسیر سنگ‌ها
سمت بال زخم‌دار یاکریم افتاده است

صوت یک زن نیست این، فریاد جانسوز علی­ است
جای داغش روی لب­‌های نسیم افتاده است

در گلویش فصل پاییز است با سوزی عجیب
هر چه برگ از شاخه با حال وخیم افتاده است

خشت­‌های شهر مبهوتند؛ می‌دانی چرا؟!
کوفه با این خطبه ­خوان یاد قدیم افتاده است

هلهله‌­ها زخمی و زنگ شترها ساکتند
در دل نامردهای شهر، بیم افتاده است

ابن ملجم­‌هایشان شمشیر از رو بسته‌­اند
نبض ایمان دست شیطان رجیم افتاده است

صبر کن زینب! که تا دیدار بعدی با حسین
فاصله اندازۀ یک سال و نیم افتاده است

لنگر کشتی همان جایی که هنگام نماز
از خدا هر روز و شب می­‌خواستیم افتاده است.

****
این نامه به خط کوفی‌ست با خود گله‌ای آورده
لرزانده دل دنیا را، نه! زلزله‌ای آورده

این نامه به خط کوفی‌ست با جوهری از اشک و خون
بر پای خودش امضایی از قافله‌ای آورده

از موسم حج می‌آید از مشعر چند اسماعیل؟
شاید غم هاجرها را، با هروله‌ای آورده

شش ماه به دور دنیا، بر سر زده و چرخیده
وقتی که نشان از تیر چون حرمله‌ای آورده

هفتاد و دو بار افتاده، زخمی شده زانوهایش
با خود خبر از پاهای پر آبله‌ای آورده

یک گوشه ندارد گویی، یا سوخته یا می‌سوزد
حتما خبری آتشناک از ولوله‌ای آورده

این نامه به خط کوفی‌ست، برگشته به دست کوفه
از بام و درش لب‌های پر هلهله‌ای آورده

این بار گران غم را، این تاول بی‌مرهم را
تا شام جنون شاه بی‌سلسله‌ای آورده


راضیه جبه داری
رو خاک کشیده چارتا قبر
تا واسه دلش بهونه باشه
یه خونه میتونه قبر باشه
یه قبر میتونه خونه باشه

هی روضه ی پشت روضه میخوند
از داغ حسین بیقرارم
اسمم دیگه مادر پسر نیست
من «فاطمه ی پسر-ندار» م

اینجا همه چیز گریه داره
حتی همونا که بی گناهن
سنگینه هنوز دست کوچه
درهای مدینه رو سیاهن

از باغ علی که باغبون رفت
بانوی ادب به پاش خم شد
از بس که حریم رو نگه داشت
عباس مدافع حرم شد

معروفه میگن همیشه مادر
از بس نگران بچه هاشه
وقتی ازشون خبر نداره
دلشوره ی دائمی باهاشه

رو خاک کشیده قبر خالی
تصویر شهید، روبروشه
مادر که نداره یادگاری
یه تکه پلاک آرزوشه
****
چه پیکریست که بر خاک مانده بی آداب؟
تویی که کشته شدی تشنه کام بر لب آب

سلام یادم رفت و ببخش محبوبم
اگرچه بین الاحباب تسقط الآداب

پناه من همه ی عمر شانه های تو بود
عجیب نیست که بعد از تو اینچنین بی تاب...

دلم برای تو و هرچه از تو تنگ شده
برای سجده ی طولانی تو در محراب

برای خنده ی تو روزِ دور هم بودن
برای گریه ی تو وقت خلوت مهتاب

به سایه سر نسپردم! تو سایه ی سرمی
«که دل به کس ندهم! کُل مُدعٍ کذاب»

خدا کند که فراقی به عاشقی نرسد
خدا کند که نفهمی چه می کشید رباب

رباب کلامی
گفتند گریه باعث آزار میشود
"بس کن رباب، حرمله بیدار می‌شود
سهمت دوباره خنده در انظار می‌شود"*
بس میکنم ولی جگرم پاره پاره است
کابوس هام گریهٔ یک شیرخواره است

حالا که روبروی سر تو نشسته ام
رویم نمی شود که بگویم چه خسته ام
شش ماهه داده ام، بخدا دل شکسته ام
اما برای طفل مگر گریه میکنم؟
دردم غم تو است اگر گریه میکنم

اندازه ی زمین و زمان داغ دیده ای
یک دشت روضه بین عبایت کشیده ای
آقا چقدر طعنه از آنها شنیده ای
افتاده بودی آه چه دورت شلوغ بود
ای کاش روضه های مقاتل دروغ بود

چشمم به راه معجزه ای ناشنیده بود
ای کاش جای اشک از آن خون چکیده بود
آیا هجا هجا شدنت را ندیده بود؟
دارم به قطعه های غزل فکر میکنم
دارم به طعم خون و عسل فکر میکنم

لعنت به شمر وقت ورودش به کارزار
لعنت به لقمه های حرامش هزار بار
یک دست تیغ و خنجر و.... یک دست زلف یار...
نامرد، با نوادهٔ طاها چه میکنی؟
آخر چقدر صبر؟ خدایا چه میکنی؟


ریحانه ابراهیم زادگان
دنیا شده غرق تماشایت
دل میبری با چشم زیبایت
بر روی نی دلخواه تر هستی
مادر فدای قد و بالایت
یک عمر بر دامان من خفتی
حالا شده سر نیزه ها جایت
ای یوسف از عشق برگشته
برداشتی دل از زلیخایت
چون آذرخش از دور پیدا بود
توفنده تیغ بی‌محابایت
با گرد خاک رزم برمی‌خواست
گویی زمین پیش قدم‌هایت
تا خواند مولایت تو را ناگاه
چون رود برگشتی به دریایت
من دل بریدم از سرت مادر
تا مادرش باشد پذیرایت

زهرا زاهدی
تقدیم به شهدای مکتب سیدالشهدای کابل

گفت: به اخبار سیاه پشت کن
تلویزیون را خاموش کن
شال سرخ بپوش
شعرهای سبز بگو
این جا کابل است؛
شانه‌ به‌ شانه‌ی مرگ راه می‌رود آدمی.

گفت می‌خواهم
در آغوش بگیرمت با تمام تنم
موهای تو را ببافم بلند
درخت بکاریم
آواز بخوانیم
و رد خون را از سرک‌های کهنه پاک کنیم
رد خون را از رؤیاهامان
از گهواره‌ی کودکان
از کتاب‌های گلوله خورده
از سفره
از کفش‌هایمان بشوییم.

و سخت گریستیم
گریستیم...
در چشم‌هایش دو موسیچه‌ مرده بود.
و کابل، جان نبود
و کابل، زیبا نبود.
هشتاد و پنج پرنده‌ی خونین را به عزا نشسته بود
در گفت‌وگوی صلح.

گریستیم
می‌دانستم
که از کلمات
از شعر
از جملات لال
کاری ساخته نیست.
هیچ شعری پاهای تو را به خانه نمی‌آورد
هیچ شعری
زیبایی تو را
به مکتب نمی‌برد.
شعر، از ایستادن قلب
در هجدهم ثور یک‌هزار و چهارصد خورشیدی
چه می‌داند؟
و بر زمین افتاده است دانایی
و بر زمین افتاده است
دهان‌هایی که زندگیست.
و بر زمین افتاده است
کتاب‌های مرمی‌خورده‌اش.

نوشته بودی
«عشق عنصر است»۱
ما وارث کفش‌های تو هستیم ای عشق.
ما وارث
خون توییم ای پیامبر کوچک!
و هنوز
«ضجه‌های دور اجدادم را در رگ‌هایم می‌شنوم
و از گودال‌های کتاب تاریخ خون تازه می‌چکد به دامانم
و اشک می‌شرمد از چکیدن
و دهان می‌شرمد از گفتن.»۲

«ای بخشنده گناهان مرا ببخش»۳
دیگر
حتی شعر
از پس این زخم برنمی‌آید.

پی‌نوشت:
۱. کودک شهید بر صفحه اول کتاب نوشته بود: از استاد کیمیا پرسیدم عشق چیست؟ گفت عشق عنصر است.
۲. شعری برای کودک شهید «شکریه تبسم» گفته بودم. این بند را از آن شعر برداشته‌ام.
۳. بر گرفته از دست‌نوشته به جا مانده از کودک شهید: خدایا برایت روزه گرفتم و بر روزی‌ات افطار می‌کنم و بر تو توکل می‌کنیم. ای بخشنده گناهان مرا ببخش.

زهرا سادات قاسمی
داغ بعد از وداع دلبر را، اشک جاری ز دیده می فهمد
حسرت آن نگاه آخر را، جان بر لب رسیده می فهمد

روی نی نای غربتش هیهات، صوت قرآن و عترتش هیهات
چشم گریان ز پشت قافله را آن گلوی بریده می فهمد

آرزویی رباب کوچک بود مثل بوییدن گل رویت
غنچه ی در گلاب غلتان را، دلِ در خون طپیده می فهمد

گرچه«هل من معین» مضطر را نشنید آن میان کسی اما
غربت غارت برادر را ، خواهری قد خمیده می فهمد

قامت عرش بر زمین افتاد تکیه بر نیزه غریبی زد
حال این شاه خسته را تنها ، رنج دوران کشیده می فهمد.

زهرا شعبانی
هرچند رنج بی حسابش داده باشد
عشق است و باید پیچ و تابش داده باشد

عشق است و حق دارد تمام زندگی را
روزی به پای انتخابش داده باشد

یک غنچه‌ی گل کرده در دست حسین است
این هدیه را باید ربابش داده باشد

او خوب می داند علی جان رباب است
پس، داده تا جان در رکابش داده باشد

می داند از یک شیر چیزی کم ندارد
طفلی که او شیر صوابش داده باشد

خم می شود لب های خشکش را ببوسد
تا لااقل قدری گلابش داده باشد

نور پدر می تابد از روی پسر تا
در هر دو عالم بازتابش داده باشد
این طفل می خواهد گلویی تر کند...آه
تیر که می خواهد جوابش داده باشد؟!

سمانه رحیمی

دلتنگ تر از آسمان چشمان زینب (ع ) بود
شب هم نشین گریه ی پنهان زینب (ع ) بود

در سردی بیغوله های شام تنهایی
قرص قمر در تشت زر مهمان زینب( ع ) بود

خاموش می‌نالید بر داغ جگر سوزش
آیات قرآن همدم حرمان زینب بود


بوی پدر می داد گیسوی پریشانش
آن غنچه ی پرپر که بر دامان زینب بود

نامهربانی های شام و کوفه بی تردید
زخم عمیق و کهنه ای بر جان زینب بود

از کربلا تا شام صد منزل پریشانی
وادی با وادی آسمان حیران زینب بود

من بودم و شب بود و اندوه غزلخوانی
اشکی که در هر دانه هم پیمان زینب بود


وقتی تمام واژه ها از خوان زینب بود
باید به نامش بر مدار واژه ها باشم

سمیه فضلعلی
سر به هوا نبوده است
حتی اگر به سیلی
رد نگاهش را عوض کنند
سیلی که سهل است
تازیانه هم بیاید
امن ترین نقطه جهان
زیر نزول همین آیه های کهف است

حالا خارها
به پابوسی طفلی می‌روند
که تاول هاش
در چشم های حسود شام
می ترکد
در شبی که طبق ها
سر و دست خواهند شکست برای سری که
دست های سه ساله را
به ناز می کشند

سمیه مومنی
بانو کمی آرام بیدار است دشمن
جانی نمانده در تنت،ای جان زینب
با این صدای خسته که نایی ندارد
کمتر بگو،لالا علی جان،در دل شب

کمتر به یادآور لب خشک عطش را
حرفی نزن با تیر او هم داغدار است
او هم برای کام اصغر گریه کرده
او تا ابد از روی زهرا شرمسار است

راه گلویت بسته شد از بغض هر بار
دیدی میان کاسه ای آب زلالی
لالایی ات آتش زده جان حرم را
خوش کرده ای دل را به این طفل خیالی

رویت اگرچه سوخته،اما بدان که
در سایه ی خورشید بر نی جای داری
تو ماه بانوی سرای اهل بیتی
حتی اگر بر خاک صحرا سر گذاری

میسوزی اما وقت رزم ماست برخیز
برماست تا روشنگر این شور باشیم
پرچم به روی خاک افتاده است باید
پیغمبران سرگذشت نور باشیم

سیده فرشته حسینی
از جان شیرین هست ما را روح و جان تر
یک زن که هست از قهرمان ها قهرمان تر

بانوی من الگوی مردان جهان است
کوه.اهنی از آب دریا هم روان تر

از هر چه عالم- بوده بی استاد برتر
از هر چه عاقل- بوده زینب نکته دان تر


دسته گل زیبای زهرا و علی اوست
هم لاله تر هم یاس تر هم ارغوان تر

تقوا خلاصه می شود آنجا که بوده
از هر زمانی بر خدایش خوش گمان تر

او در مصیبت غیر زیبایی ندیده
در اوج غم ها می شود ایمان عیان تر

با خطبه ی طوفانی ش در شام ظلمت
شد نهضت سرخ حسینی جاودان تر
...
ای آنکه هستی وارث رنج و مصیبت
ای از تمام قهرمان ها قهرمان تر

چشم من از داغ مصیبت هایتان هست
مانند چشم مهدی صاحب زمان تر

سیده کبری حسینی بلخی
دختر کرار
در خیمه‌گاه، غیر تو سالار کس نبود
عباس رفته بود و سپهدار کس نبود
یک دشت، هرزه دور و برت های و هوی داشت
اما دریغ، در صف احرار کس نبود
آتش ز چار سمت حرم، شعله می‌کشید
گویا به کیش احمد مختار کس نبود
گلچین مرگ هرچه گل از باغ چیده بود
در دست دشت، غیر خس و خار کس نبود
رفتی که با حسین کمی درد دل کنی
دیگر کنار بستر بیمار، کس نبود
آن شب حماسه پیش رخت سجده کرد و سوخت
آخر به جز تو دختر کرار کس نبود
شرمنده بود ماه، خودش را به خواب زد
جز چشم اشکبار تو بیدار کس نبود
برای اصغر شش ماه از زبان رباب
معما بود مرگ ای طفلکم اما تو حل کردی
شرنگ تلخ را در کام، احلی من عسل کردی
همیشه کودکان با خاک بازی می‌کنند، اما
شهیدِ کودک من، خوب بازی با اجل کردی
سواران عرب در جنگ میلی با رجز دارند
تو پیش از حرف گفتن، دستبردی با عمل کردی
برایت زندگانی اصغر من سخت کوچک بود
متاع زندگی را با خدا، نعم‌البدل کردی
سر دوش پدر آن روز درس زندگی دادی
خطیب من چه بازی‌ها تو با طول امل کردی
بهانه آب بود اما تو بعد رفتن اکبر
به گریه رخصت جنگیدنت را محتمل کردی
زنی گمنام بودم در میان کاروان عشق
چه کردی، مادرت را این چنین ضرب المثل کردی

شبنم فرضی زاده
کجا به دار کشیدی سیاه ِشب ها را
ندیده موی تو" غاسق اذا وقب" ها را
به لرزه لرزه ی اسمت زمانه ویرانه ست
که شعله تَرشده ای التهاب تب ها را
میان ِدوری ِفرسنگ های پی در پی
چقدر ساده قدم میزنی وجب ها را
هنوز کوچه به کوچه غم کسی مانده
بنا شده بنوازد همه طرب ها را
بپای عشق تو واجب شده ست مردن ِ ما
بیا رها کن از این لحظه مستحبها را
که راز عرش به نام تو برملا شده است
که کربلا سر ِعشق تو کربلا شده است
زنی که خواهر عباسِ باوفایش بود
زنی که عالم از آن ابتدا گدایش بود
زنی به پاکی دریا، به روشنایی رود
نجیب مثل پرستش ،عمیق مثل سجود
زنی که کرب وبلا آستان غیرت اوست
ورق ورق دلِ تاریخ مات صحبت اوست
زنی که آینه ی بی غبار زهرا س بود
شبیه غیرت عباس ع و بغض مولا بود
رسیده عطر شما، سوگواره باید خواند
محرم آمده شعری دوباره باید خواند
شبی که ماه فرو ریخت و سحاب افتاد
ردای مشکی غم روی آفتاب افتاد
خیالِ زخمی آن گوشواره ....ممکن نیست
دوباره قرعه بنامِ من خراب افتاد
دوباره بیت چهل روز ناله نوشیدن
دوباره موج قلم روی پیچ وتاب افتاد
چه رفته بر دل زینب ؟بگو که بنویسند
غزل که تاب ندارد که بی جواب افتاد
:بخواب نوگل زیبای ناشکفته ی من,
دوباره چشم نجیبی که دست آب افتاد
بگو که ناله زینب به یک طرف اما..
,چه ها گذشت برای دل رباب...افتاد
بس است قصه ی درد ات، تمامِ زیبایی
عزیز ِ هر دو جهان، مظهر شکیبایی
ستاره می چکد از آفتابِ چشمان ات
سیاهِ شب شده عمری مجاب ِچشمان ات
هزار لشکرِ غربت ,هزارقصه ی درد
مگر به صف نشده در رکابِ چشمان ات؟
شب از قواره ی کابوس ها به زیر افتاد
در آستانه ی رویای خوابِ چشمان ات
زمان چه کرده برای دلت به جز حسرت؟
به غیر اشک بگو در جواب ِ چشمان ات؟
گره گره همه ی زخم ها صدا شده اند
صدا صدا همه در انقلاب ِچشمان ات
عزیز فاطمه ,نور ِدو چشم مولایی
تو تکیه گاه زمینی پناه دنیایی

صبا فیروزی

او ماه و من کبوتر

عمّه ، کجا ست بابا ؟!
بی او دلم شکسته
بغضی ست در گلویم
غم در دلم نشسته

با دشمن ستمگر
امروز رفت و جنگید
در آخرین نگاهش
مانند ماه خندید

وقتی که داشت می رفت
آمد مرا بغل کرد
بوسید صورتم را
گفتم که زود برگرد....

عمّه بدون بابا
من بغض و اشک و آهم
برگرد پیش من باز !
بابای مثل ماهم

آه ای خدای خوبم
بابا ست روبرویم !
حرف مرا شنیده
او آمده بسویم

می بارد اشک چشمم
از شوق ، جور دیگر
با هم در آسمانیم
او ماه و من کبوتر

عارفه دهقانی
شبیهِ هرچه که عاشق،سَرَت جدا شده است
تمامِ هستیِ پهناورت جدا شده است

غزل چگونه بگویم ز قطعه های تنت؟!
که بیت بیت ِ تو از پیکــرت جدا شده است

چه سرگذشتِ غریبی گذشت از سَرِ تو!
چگونه تاخت که سرتا سرت جدا شده است؟!

کبوتران حرم، بال و پر نمی خواهند
که از حریمِ تو بال و پرت جدا شده است

فدای قامت انگشتِ تو که رفت از دست
به این بهانه که انگشترت جدا شده است

طلوع کرده سَرَت...کاروان به دنبالش
میانِ راه ولی دخترت جدا شده است

که نیست در تنِ او جان،که بی امان بدَوَد
چگونه از پیِ این سَر،دوان دوان بدود؟


نشسته داغِ تو بر قلبِ پاره پاره ی او
شده کبود دراین آسمان ستاره ی او

نفس زنان شَبَهی بی حیا،رسید از راه
که تازیانه بدستش گرفته و ناگاه

به ضرب میزند آن را به پهلویش که بیا
کِشیده است کمان دار،گیسویش که بیا!

دوباره خاطره ی کوچه تازه شد در دشت
خمیده قامت و بی جان به کاروان برگشت

رسیده اند به شام و خرابه منزلشان
سَری به دامن و سِرّی نهفته در دلشان

وصالِ دختر و بابا رسیده است امشب
به غیرِ اشک،چه کَس حل نموده مشکلشان؟

* "نماز شامِ غریبان..."که گفته اند،اینجاست!
وضو ،ز خونِ سَر و قبله بود مایلشان

**میانِ عاشق و معشوق،جانِ دختر بود
که ذرّه ذرّه به پایان رسید حائلشان

*هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست
در این سکوت که پیچید دورِ محملشان


وزیده است صدایی...شبیهِ لالایی ست
بغل گرفته پدر را ! عجیب باباییست

به روی پای کبودش،نشسته خوابیده
شبیهِ مادرِ پهلو شکسته خوابیده

خرابه ساکت و آرام،اشک میریزد
شکسته بغض و سرانجام اشک میریزد

رسیده است سحرگاه ِ شستنِ بدنش
رسیده است سحر...یا شبِ کبودِ تنش؟!

خمیده تر شده زینب در این سحر انگار
خرابه از غمِ او شد خرابتر انگار
___________
*اشاره به بیت حافظ:نماز شام غریبان چو گریه آغازم...به مویه های غریبانه گریه پردازم
**اشاره به بیت حافظ:میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست...تو خو حجاب خودی حافظ از میان برخیز
*اشاره به بیت حافظ:هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست...نه هرکه سر بتراشد قلندری داند

عاطفه جوشقانیان
حالا که چند ثانیه از تو عقب ترم
افتاده سایه ات به سرم، سایه سرم!

از روی نیزه نیز به من فکر می کنی
لبخند می زنی و من انگار بهترم

یک عمر در حریم تو مستور بوده ام
حالا چگونه از سر بازار بگذرم؟

باید برای غربت تو گریه ها کنم
غم را بگو چگونه به رویم نیاورم؟

با ذوالفقار خطبه به داد تو می رسم
حالا منم که وارث فریاد حیدرم

سر می دهیم و روسری از سر نمی دهیم
باقی ست تا همیشه به سر ارث مادرم
نسیم آمده با سوز آه سرد به خیمه
نمانده است به جز رنگ و روی زرد به خیمه

شتافت سمت فرات و سکینه در دل خود گفت
کمی بنوش عمو! تشنه برنگرد به خیمه

همینکه تیر به مشکش نشست، شد متحیر
نگاه کرد به مشک و نگاه کرد به خیمه

همینکه تیر به چشمش نشست هلهله برخاست
حواس تیر به مرد و حواس مرد به خیمه..

نگاه کوه به سوی خیام مانده مبادا
نگاه چپ بکند باد هرزه گرد به خیمه

عمو، عمود حرم بود و بچه ها همه دیدند
نبُرد غیر محبت در این نبَرد به خیمه



لیلا حسین نیا
نامم همیشه جای سوال است از پدر
لیلا چرا و نام من از چه چنین شده است
بسیار گفته است و مکرر شنیده ام
هربار گفته اشک به چشمش عجین شده است

لیلا که بود؟ قصه سختی است دخترم
اینکه کسی کبوتر دل را رها کند
یک ظهر حاصل همه عمر خویش را
بی‌منت و بدون گلایه فدا کند

لیلا حماسه بود در آن دشت پربلا
باکی ز جان نبود اگر که مجال داشت
اما به پیشگاه خداوند ذوالجلال
قربانی عظیم‌تری در خیال داشت

آری حماسه است که یک زن از عمق جان
دلبند نور چشم خودش را فدا کند
مادر که نیستید بدانید رفتنش
با هر قدم به حال دل او چه ها کند

آیا شده است گاه سفر وقت بدرقه
مادر بدون دلهره راهی کند تو را؟
حالا ببین چه بر دل آن زن گذشته است
در گیر و دار واقعه دشت نینوا

لیلا رسیده بود به آن درک سرخ که
کرب و بلا مسیر نجات از شقاوت است
وقتی به قامت پسرش رزم جامه کرد
فهمیده بود راه سعادت، شهادت است

لیلا چه گفته بود به اکبر که عزم او
آنگونه جزم بود به سربازی پدر
آن زن چه کرده بود که فرزند مو به مو
خود را نموده بود برای پدر، سپر


هی فکر می‌کنم که در آن گاه همهمه
لیلا چگونه گوشه خیمه نشسته بود
با خود چگونه خاطره‌ها را مرور کرد
آخر چگونه رشته الفت گسسته بود

آیا شنیده بود رجزهای اکبرش؟
یا بانگ «بعد تو پسرم اُف به این جهان»
آیا شنیده بود جوانان هاشمی
باید بیاورند شهیدی به خانمان؟

او ایستاده بود چنان کوه سربلند
وقتی که دید کشته این قصه اکبر است
برق غرور در دل او شعله می‌کشید
وقتی سری به نیزه... نگوییم بهتر است

این قصه را اگرچه شنیدم هزار بار
داغی‌ست نو به نو که دویده به جان و تن
لیلا شدن به یمن چنین زن مبارک است
این نام این سعادت بی حد از آن من

لیلا فخیمی
جور خزان ببین که چه ها کرد با بهار
لعنت به صبر طالع و نفرین به روزگار
از عرش می‌رسید ندایی پر از شرار
صحرا که شد ز خون شهیدان چو لاله زار
حرمت ز اهل بیت پیمبر نگاه دار
زینب کجا و بزم یزید شرابخوار ...؟

تاریک‌ باد چشم پر از حرص و آزتان
نفرین به جای پینه‌ی مهر نمازتان!

زینب که وقت پرده‌نشینی پناه داشت
یک کهکشان ستاره و خورشید و ماه داشت
پنجاه سال دور خودش یک سپاه داشت
در باب عصمتش ز روایت گواه داشت
بخشید هر چه را، نخ معجر نگاه داشت
آخر کجا به کوچه و بازار راه داشت؟

زینب که با تمام ظرافت چو کوه بود
در اوج غصه همچو علی با شکوه بود!

این زن که جز برای خدا ناشناخته‌ست
هم آفتاب از غم او دل گداخته‌ست
هم صبر از صلابت او رنگ باخته‌ست
این زن که بین معرکه با واژه تاخته‌ست
با خطبه ها ز کاخ چو ویرانه ساخته‌ست
با مادرش حمایت حق را شناخته‌ست

زینب نمک ز سفره زهرا چشیده است
با دست بسته معرکه ها آفریده است


ماهرخ درستی
ذکر لب سرها همه یا زینب بود
بین اسرا نور خدا زینب بود
هر چند امام ما حسین است ولی
پیغمبر شام و کربلا زینب بود

****

همچون نسیم صبح ، پاک و دلنشین بود
آیینه ی مردانگی روی زمین بود

بر دامنش یک کهکشان ماه و ستاره...
هرچند ساده ، بی ریا ، صحرانشین بود

قدیسه ای با عطر ایثار و محبت
بانوی اخلاص و ادب ، مردآفرین بود

هم صحبت و همراز زینب ، مادر ماه
هم غصه ی قلب امیرالمومنین بود

هرچند شبهایش بدون ماه سر شد
اما دلش سرشار از عشق و یقین بود

آیینه ی غم های فرزندان زهرا...
آیینه ی مردانگی ، ام البنین بود

محدثه آشتیانی
میان خیمه ی افلاک شد خورشید سرگردان
‎خدایا سهم ما را در غمش خون جگر گردان

‎بنای عشق از روز ازل جز این نبود و نیست
‎به خشکی گلویش ،قسمتم را چشم تر گردان

‎زنی از خیمه بیرون امد و فهمید اسارت را
‎کسی می گفت قلبت را مهیای سفر گردان

‎به چشم خویش جان خویش را از روی تل می دید
‎دعا می کرد یا رب صبر ما را بیشتر گردان

‎برای کودکانش آسمان اینبار کاری کن
‎تمام ابرها را از غم او با خبر گردان

صدای ناله های دختری در گوش تاریخ است
‎پدر ما را به آغوش رسول الله برگردان

‎الا ای آفتاب آشنا ای تا ابد جاری
برای خواهرت شام غریبان را سحر گردان

مریم کرباسی
مادرم کربلا ندید و نرفت
در دلش تا همیشه حسرت داشت
مادرم معتقد به حکمت بود
اعتقادی اگر به قسمت داشت

کربلا قسمتش نشد امّا
طبق تقویم کربلایی شد
رفتنش پنجم محرّم بود
رفتنش هم عجیب حکمت داشت

مادر بین اعتقاداتش
بیشتر از همه حسینی بود
دیده بودم که او محرّم ها
چشم‌هایش به گریه عادت داشت

نذرهایش برای اصغر بود
گاه نذر رقیّه هم می‌کرد
شله زردش چقدر حرف نداشت
روزهایی که باز حاجت داشت

نقش می‌بست روی هر کاسه
دارچین‌های خوشنویسیِ من
می‌نوشتم حسین و می‌دیدم
مشق نامش چقدر شوکت داشت

پانزده سال می‌شود ما هم
با محرّم سیاه می‌پوشیم
تا بفهمیم زندگی با داغ
غصّه تنها نداشت، زحمت داشت

مادرم رفت و خوب فهمیدیم
داغ هرگز نمی‌شود کهنه
کربلا ماند و داغ هایی که
قرن‌های زیاد قدمت داشت

مادرم صبر زینبی هم داشت
بود در زندگی همیشه صبور
او ولی زود رفت و فهمیدیم
مرگ انگار واقعیت داشت

مینا شیرخان
تقدیم به حضرت ام البنین (س):

امشب به یاد مادر سقا پریشانم
هروقت دلتنگم برایش شعر می‌خوانم
مانند او حسرت به دل از دوری ساقی
تصویر قبری می‌کشم بر خاک گلدانم
تسبیح رنگین مهره‌ی ام‌البنینم را
می‌بویم و حس می‌کنم هم‌ذکر بارانم
او هم به رسم شعر از غم‌ها سخن می‌گفت
لبریز اشکم بیت‌هایش را که می‌خوانم
آنقدر بوسیدم ضریح بیت‌هایش را
تا اربعین پای پیاده کرد مهمانم


تقدیم به حضرت زینب کبری (س)

دل را میان کرب و بلا جا گذاشته ست
این زن که "سر به دامن صحرا گذاشته ست"
تفسیر جاودانهء آیات نیزه هاست
نورست و بین ظلمت شب پا گذاشته ست
باور نمی کند غم غربت به ' سر' رسید
' تن' را میان معرکه تنها گذاشته ست
باور نمی کند که رسیده ست رد زخم
بر بوسه ای که حضرت طاها گذاشته ست
حالا عقیله رفته و لب تر نکرده است
داغی به قلب علقمه دریا گذاشته ست
او هم شبیه مادر خود زخم کهنه را
در انتظار مرهم فردا گذاشته ست ..


نصیبا مرادی
یک زن شده همراه و یار همسر خویش
تا عشق را معنا کند با باور خویش

تا عشق را بر پا کند در خیمه ی خود
دلگرم باشد در پناه دلبر خویش

حتی اگر طوفان شود برپا، بماند
یاری کند دلدار را با یاور خویش

حتی اگر یاور، فقط شش ماهه باشد
مادر بگیرد دردها را در بر خویش

اصغر برای آب آیا گریه می کرد؟
نه ! او موذن شد به اذن مادر خویش

"اینجا سخن از عاشقی و عشق ناب است
عشقی که میبینیم در دست رباب است"

رد کرد جان خویش را از زیر قرآن
در گوش او میگفت: ای جان! بگذر از جان

حالا که مردی در سپاه ما نمانده
وقت است تو راهی شوی اینک به میدان

وقت است راهی شو رجزخوان شو ببینم
سردار من! بنیان دشمن را بلرزان

میگفت با بابا مبادا گویی از آب
آرام باش آرام ای تفسیر ایمان

هر چند لبها و گلویت خشک خشکند
سیراب خواهی شد میان تیر باران

"آغاز خواهد شد شکوه قصه ی سر
وقتی که مادر شد رباب و طفل اصغر"

الهام نجمی
بانوی عشق، حضرت ام البنین، سلاماز ما مدام محضر تو بی قرین ،سلام
ای عطر یاس ، یاسمن خانه ی علیاز فاطمه رسیده به تو بهترین ،سلام
بالاتر از تصور و ادراک هر کسیشایسته ی تو کرده خدا برترین، سلام
باب الحوائجی و کرم خصلت شماستای دست آسمان به سر این زمین، سلام
عباس تو، نماد وقار و شجاعت ستبر دامن تو،دامن مرد آفرین، سلام
بوی بهشت از نفست می وزیده استبانوی آسمانی خلد برین، سلام
ای مادر چهار شهید بدون سربر آن دل شکسته و هر دم غمین ، سلام
در محشر آن زمان که غریب شفاعتمبانو برس به داد دلم، با همین سلام
****
حماسه بوسه زده دستهای ام وهب رادر آن زمان که به ایمان شکست لشکر شب را "
به شیرمرد شهیدش که میوه ی دل او بودچه گفت تا که توانست کم کند غمِ تب را
برای خاطر زهرا، برای خاطر حیدر گذشت از همه چیزش و خواست خاطرِ رِبّ را
چه دید وقت جهاد و برید از دل خود بندچه خواست تا برساند به عرش اوج ادب را؟
نماند تا که ببیند چه ها رسیده به زینبنماند تا که بخواند غمی ز روضه ی لب را
لبی که آیه کهف الرقیم را به غمش خواندو قطره قطره چکیده ستاره در دل شب را
زنی به همت او در سپاه حضرت زینبزبانزد ست چنین مادری که فخر عرب را...
زنی که فخر مسیح و زنی که عاشق زهراستچه اسوه ای چه بگویم کمال امِّ وهب را؟


الهام عمومی
تقدیم به حضرت زینب(س)
بگردان سمت منبرهای کفروکینه،مرکب را
به هرم خطبه خاکسترنشین کن لشکرشب را
به نامت اقتداکردندصدها لاله،صدها سرو
که بالابرده نامت پرچم خونین مکتب را
قلمها از نفس افتاده نای از تو گفتن نیست
تب عشق توخشکانده به جوهردان مرکّب را
توازحسّ نمازآخرعشّاق فهمیدی
که ایزدساخته ازپایه های عشق،مذهب را
بتاب ای ماه وشبهای زمین را نورباران کن
که گم کرده زنی درکربلا یک دشت کوکب را
سلامت می کند از روی نی ،دلداربا لبخند
بگوبا یارسرگردان غم جانسوز زینب را


اعظم سعادتمند
شبیه کوه پابرجایم و چون رود سیالمبه سویت می‌دوم با کودکانی که به دنبالم...
تمام ابرها بر شانه‌ی من گریه می‌کردندگرفتم آسمان خسته را زیر پر و بالم
نمی‌دانی چطور آرام کردم کودکانت راگرفتم قطره‌های اشک را با گوشه‌ی شالم
ببین بر چهره‌ی من رد پای باد و باران را!ببین بی عمر نوح امروز، بانویی کهن سالم!
نشد لبریز در توفان غم‌ها کاسه‌ی صبرمبه آن پروردگاری که خبر دارد از احوالم
اگر عمری بماند تا کنارت سیر بنشینمبرایت شرح خواهم داد از اندوه چهل سالم
میان رفت‌وآمدهای قایق‌های سرگردانبه غیر از کشتی‌ات راه نجاتی نیست در عالم

لیلا حضرتی
تقدیم به ساحت مقدس بانوی شکیبایی
زخمی‌ترین پرنده دشت بلا سلامای سوخته‌ترین غزل کربلا سلام
آتش نشسته بر دلتان در مسیر آببانو به چشم خیمه‌نشین شما سلام
سمت تمام قافله‌ها زخم بسته‌اندآیینه‌دار ماه سر نیزه‌ها سلام
اینجا به خون نوشته شد آیین آبهابر کودکان تشنه ولی بی‌صدا سلام
تا آسمان هفتم غم پا به پای توبر شانه‌های خسته‌ی تا ناکجا سلام
هرگز نبوده رسم زمین بر چنین محالامشب به هر چه خون و زمین و خدا سلام
زخم تمام حنجره‌ها قسمت دلمامشب هزار بار به آقا جدا سلام
لینک کوتاه
کد خبر39364

نويسنده :لیلا حضرتی
تاريخ: چهارشنبه نهم شهریور ۱۴۰۱ ساعت: 15:57

فراخوان سوگواره زائرین و جاماندگان اربعین حسینی

پیش خبر برنامه کتابخانه های عمومی استان قم

فراخوان ویژه برنامه های نهاد کتابخانه های عمومی کشور در سوگ چهلمین روز شهادت امام حسین‌(ع) با عنوان «سوگواره زائرین و جاماندگان اربعین حسینی» منتشر شد.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، ویژه‌برنامه‌های نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور در سوگ چهلمین روز شهادت امام حسین‌(ع) با عنوان «سوگواره زائرین و جاماندگان اربعین حسینی» و با همکاری کتابخانه‌های عمومی و برپایی برنامه‌های متنوع فرهنگی در سه محور «محافل ادبی»، «پویش‌ها، مسابقات و طرح تربیتی سلام بر امام حسین(ع)» و «برپایی موکب در استان‌های مرزی» برگزار می‌شود.

در بخش «محافل ادبی» سوگواره زائرین و جاماندگان اربعین حسینی که با هدف تقویت توانایی سرودن شعر آیینی و پیوند مادحین و شعرای آیینی با این حرکت عظیم برپا می‌شود، سلسله‌نشست‌های بانوان عاشورایی از روز پنجم الی هفتم شهریورماه با محوریت استان تهران، نشست‌های تخصصی شهر هیئت با محوریت استان قم، نشست موکب هنر با محوریت استان‌های مرزی، چاووش‌خوانی و پادکست شعر اربعین در تمامی استان‌های کشور برگزار می‌شود.

بخش «پویش‌ها، مسابقات و طرح تربیتی سلام بر امام حسین(ع)» با مشارکت همه‌جانبه کتابخانه‌های عمومی کشور (کتابداران و سایر مخاطبان) از روز ششم الی بیست و ششم شهریورماه برپا می‌شود. علاقه‌مندان برای شرکت در این مسابقات می‌توانند به سامانه مسابقات اربعین نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور به نشانی arbaeen.samakpl.ir مراجعه کنند.

در بخش «برپایی موکب در استان‌های مرزی» استان‌های ایلام، خوزستان، کرمانشاه با شعار «اول کتاب عشق نامش حسین (ع) بود» در کنار خدمات عمومی سایر موکب‌ها، به ارائه خدمات فرهنگی به زائرین مبادرت خواهند ورزید. برگزاری برنامه‌های شعرخوانی آیینی، اجرای نمایش و پرده‌خوانی، ارائه و انتشار فایل کتاب صوتی، اجرای فعالیت‌های مناسب کودکان، نمایش نماهنگ، موشن‌گرافی و انیمیشن‌های متناسب با اربعین، نمایشگاه کتاب‌های عاشورایی، ثبت نام رایگان در کتابخانه‌های عمومی کشور و فراهم آوردن امکان اسکان زائرین در سالن مطالعه کتابخانه‌هایی که در مسیر پیاده‌روی اربعین قرار دارند از جمله برنامه‌های فرهنگی موکب‌ها در این بخش هستند.


نويسنده :لیلا حضرتی
تاريخ: چهارشنبه نهم شهریور ۱۴۰۱ ساعت: 15:51

در سال اول دولت سیزدهم رقم خورد؛

افزایش بیش از ۴۵ هزار متر مربعی فضای کتابخانه‌های عمومی کشور

افتتاح کتابخانه ها

اضافه شدن ۱۵۰ مرکز جدیدالتأسیسِ نهادی، مشارکتی و مستقل در قالب کتابخانه‌های عمومیِ روستایی، شهری، کتابخانه سیار، سالن مطالعه و پیشخان خدمات کتابخانه عمومی در یک سال گذشته باعث شده تا بیش از ۴۵ هزار متر مربع به فضای کتابخانه‌ای کشور افزوده شود.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، افتتاح و بهره‌برداری ۱۵۰ فضای کتابخانه‌ای (در قالب کتابخانه‌ نهادی، مشارکتی، مستقل و سالن مطالعه) و افزایش ۴۵۳۴۱.۲ متر مربعی زیربنای این مراکز فرهنگی در سال اول دولت سیزدهم (از پایان مردادماه ۱۴۰۰ تا پایان مردادماه ۱۴۰۱)، نشان از رویکرد جدی و عزم ویژه تیم مستقر در این مجموعه اثرگذار فرهنگی دارد.

مروری بر عملکرد یکساله نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور
در بخش افتتاح فضای کتابخانه‌ای، استان‌های خراسان رضوی (با ۲۶ مورد)، کهگیلویه و بویراحمد (با ۱۵ مورد)، فارس (با ۱۴ مورد) و خراسان شمالی (با ۱۱ مورد) را در میان استان‌هایی که بیشترین افزایش سرانه فضای کتابخانه‌ای را داشته‌اند، نشان می‌دهد. استان‌های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، اصفهان، ایلام، البرز، تهران، چهارمحال و بختیاری، خراسان‌جنوبی، خوزستان، زنجان، سمنان، سیستان و بلوچستان، قزوین، کردستان، کرمان، کرمانشاه، گلستان، لرستان، مازندران، مرکزی، هرمزگان و همدان سایر استان‌هایی هستند که در یک سال گذشته شاهد افزایش سرانه فضای کتابخانه‌ای بوده‌اند.

کارنامه قابل‌توجه نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور در افتتاح کتابخانه و افزایش سرانه فضای کتابخانه‌ای
شبکه کتابخانه‌های عمومی کشور پس از مساجد و مدارس، گسترده‌ترین شبکه فرهنگی کشور است و هیچ رقیبی در این حوزه ندارد. کارنامه آماری نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور در حوزه توسعه کتابخانه ها از مرداد سال ۱۴۰۰ تا مردادماه سال جاری حاکی از آن است که ۶۲ کتابخانه نهادی با ۲۱۸۰۳ متر مربع؛ ۲۱ کتابخانه مشارکتی با ۶۴۷۵ متر مربع؛ ۴ کتابخانه مستقل با زیربنای ۴۷۲ متر مربع، ۶۳ سالن‌ مطالعه با زیربنای ۱۶۵۹۱.۲ متر مربع به فضای کتابخانه‌ای کشور اضافه شده است.

بهره برداری از ۹ کتابخانه سیار و ۲۵ کتابخانه روستایی طی یک سال
یکی از رویکردهای نهاد کتابخانه های عمومی برای توسعه کتابخانه های عمومی در سال های اخیر، استفاده از ظرفیت کتابخانه ها سیار با هدف عادلانه کردن دسترسی همه مردم ایران به کتاب بوده است. در این زمینه تاکنون در ۱۶ استان کشور، کتابخانه سیار راه‌اندازی شده است و در حال حاضر ۳۵ واحد فعال شامل ۳۳ کتابخانه سیار نهادی، ۱ کتابخانه مشارکتی و ۱ کتابخانه سیار مستقل مشغول ارائه خدمات به نقاط محروم هستند.
اما وقتی نگاهی به آمار بهره برداری ها از مرداد سال ۱۴۰۰ تا مرداد ماه سال جاری می اندازیم، به خوبی می بینیم که در این آمار ۲۵ کتابخانه روستایی، ۹ کتابخانه سیار، ۲ کتابخانه مرکزی شهرستان، یک کتابخانه مرکزی استان و ۵ پیشخان خدمات کتابخانه عمومی وجود دارد که با هدف عدالت‌محوری و فراهم ساختن دسترسی اقشار مختلف به اماکن فرهنگی استاندارد در اقصی‌نقاط کشور به چرخه فعالیت کتابخانه‌های عمومی پیوسته‌اند.

گفتنی است یکی از مهم‌ترین رویکردهای نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور در یک سال گذشته توجه و اهمیت به ارتقای سرانه فضای کتابخانه‌ای و فراهم کردن شرایط و دسترسی عادلانه عموم افراد جامعه به کتاب، کتابخوانی و کتابخانه‌ها است. کتابخانه‌های عمومی به عنوان بنیادی‌ترین مراکز فرهنگی فعال در سرتاسر کشور، دارای جایگاهی کلیدی برای ایجاد علاقه به مطالعه هستند و گسترده‌تر شدن فضای این مراکز فرهنگی، منبع و مرجعی قابل‌اتکا برای ارتقای فرهنگ، اجتماع و دین به حساب می‌آیند.

بر این اساس تا پایان مرداد ماه ۱۴۰۱ تعداد ۳۷۲۸ باب کتابخانه عمومی شامل ۲۷۳۵ باب کتابخانه نهادی، ۸۵۴ باب کتابخانه مشارکتی، ۲۷ باب کتابخانه مستقل و ۱۱۲ باب سالن مطالعه در سطح کشور به ارائه خدمات کتابخانه ای می پردازد.


نويسنده :لیلا حضرتی
تاريخ: دوشنبه هفتم شهریور ۱۴۰۱ ساعت: 15:10

کتابهای شهید باهنر

خلاصه كتاب سیری در عقاید و اخلاق اسلامی

كتاب سیری در عقاید و اخلاق اسلامی از بخش‌هایی چون ریشه پیدایش دین، اصول اعتقادی و پایه‌های جهان‌بینی، اخلاق اسلامی تشكیل شده است كه هركدام از اینها از ریزبخش‌هایی تشكیل شده است كه موضوع مشترك اینها اخلاق اسلامی می‌باشد. در این كتاب سعی شده مطالب را از راه عقل هم مورد بررسی قرار دهند.

ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی

چاپ اول: 1374

تعداد: 5000 جلد

خلاصه كتاب انسان و خودسازی

در این كتاب بیشتر از مباحث دیگر، مبحث‌های اخلاقی جلوه می‌كند. در شروع این كتاب شهید دكتر محمدجواد باهنر بیشتر به تعریف انسان و رابطه‌ آن با موجودات دیگر می‌پردازد. بعد از این به ارزش‌ها و معیارهای اخلاقی و نیكو می‌پردازند تا هدف انسان در خودسازی معلوم شود و سپس به راه‌های خودسازی اشاره می‌كنند. این كتاب با قلم آقای هاشمی رفسنجانی به چاپ رسیده است.

ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی

تعداد: 5000 جلد

چاپ اول: 1370

خلاصه كتاب درس‌هایی از اسلام برای نوجوانان

در این كتاب درس‌هایی اخلاقی و اجتماعی از اسلام برای نوجوانان داده شده است. در این كتاب به مسائلی نظیر سرگذشت پیامبران، سرگذشت امامان شیعه، عدالت، حق محرومان، خصلت‌های پسندیده و ناپسند و ... اشاره شده است.

ناشر: نشر تربیت

تألیف: شهید محمدجواد باهنر

نوبت چاپ: چاپ دوم آبان ماه 1373

تعداد: 5000 جلد

خلاصه كتاب فرهنگ انقلاب اسلامی

در این كتاب درباره انقلاب اسلامی و ریشه‌های پیدایش آن و ارزش‌های انقلابی بحث شده است. نیز به نقش مردم و اسلام اشاره شده است. ابعاد خارجی و سیاست‌های انقلابی مورد بحث قرار گرفته است.

ناشر كتاب: دفتر نشر فرهنگ اسلامی

تعداد: 5 هزار جلد

چاپ اول: شهریور 1371

خلاصه كتاب گذرگاههای الحاد

در این كتاب در مورد مباحث علم‌گرایی، رئالیسم و ایده‌آلیسم، انسان برای جامعه‌شناختی دین و مقایسه وضعیت جوامع اسلامی و غیراسلامی صحبت شده است.در این كتاب بیشتر در مورد مسائل اعتقادی و اسلامی از راه علم و فكر بحث شده است.دكتر باهنر با مقایسه دوران‌های تاریخ (قرون وسطی، ...) با دوران اسلام به شرح در مورد جوامع اسلامی می‌پردازد.

ناشر كتاب: دفتر نشر فرهنگ اسلامی

تعداد: 3000 جلد

چاپ اول: تابستان 1373

خلاصه كتاب مواضع ما در ولایت و رهبری

این كتاب بخش ولایت و امامت را بسیار مفصل توضیح داده است. این كتاب از بخش‌های امامت و هدایت، حدود امامت و ولایت، مردم و مسئلة ولایت و رهبری، معاد تشكیل شده است كه در بخش امامت و هدایت، ویژگی‌های امام را گفته است. و در بخش مردم و مسئلة ولایت رهبری به مسئلة بزرگ جوامع اسلامی یعنی ولایت فقیه پرداخته است.

ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی

تعداد: 3000 جلد

چاپ اول: 1372

خلاصه كتاب اصول دین و احكام برای خانواده

در ابتدای این كتاب به مسائلی مثل راه‌های شناخت خدا، امامت، تقلید، قیامت، معرفی اسلام و ... پرداخته می‌شود كه در بخش امامت به معرفی 12 امام شیعه می‌پردازد و زندگی آنها را به طور خلاصه ارائه می‌دهد. در اواخر كتاب، احكام دین را به طور خلاصه برای خانواده نوشته‌اند كه از رسالة حضرت امام خمینی (ره) استفاده شده است.

تألیف: شهید دكتر محمد جواد باهنر و سیدرضا برقعی

ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی

تعداد: 5000 جلد

چاپ هفتم: تابستان 1365

منبع : سايت تبيان


نويسنده :لیلا حضرتی
تاريخ: شنبه پنجم شهریور ۱۴۰۱ ساعت: 16:19


نويسنده :لیلا حضرتی
تاريخ: پنجشنبه سوم شهریور ۱۴۰۱ ساعت: 11:16

فراخوان پانزدهمین جایزه ادبی�جلال آل‌احمد� منتشر شد

منبع : موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران

فراخوان پانزدهمین دوره‌ی جایزه‌ی ادبی �جلال آل‌احمد� از سوی دبیرخانه این جایزه منتشر شد.

فراخوان پانزدهمین جایزه ادبی«جلال آل‌احمد» منتشر شد

به گزارش لیزنا، بر اساس فراخوان پانزدهمین دوره‌ی جایزه‌ی ادبی جلال آل‌احمد از نویسندگان، پژوهشگران، پدیدآورندگان و ناشران دعوت شده تا آثار خود را در چهار گروه �داستان بلند و رمان�، �مجموعه داستان‌ کوتاه�، �نقد ادبی� و �مستندنگاری� به این دبیرخانه ارسال کنند.

براساس فراخوان منتشرشده، کتاب‌های ارسالی باید برای نخستین‌بار در سال ۱۴۰۰ با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران در داخل کشور به چاپ رسیده باشند و در یکی از چهار گروه بالا قرار گیرند.

نویسندگان، پژوهشگران، پدیدآورندگان و ناشران می‌توانند پس از تکمیل نسخه فیزیکی فرمی که در نشانی jalal.ketab.ir قابل دسترسی‌ست، ۴نسخه از آثار خود را تا پانزدهم مهر‌ماه ۱۴۰۱ به دبیرخانه جایزه ادبی جلال آل‌احمد به نشانی تهران، خیابان برادران مظفر جنوبی، کوچه خواجه‌نصیر، پلاک ۲، ساختمان سرای اهل قلم، طبقه ۴، کدپستی ۱۳۱۵۷۷۳۴۱۱ ارسال کنند.

علاقه‌مندان می‌توانند برای کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفن ۹۱۰۰۶۳۶۳- ۰۲۱ داخلی (۸۰۹ و ۸۱۳) تماس بگیرند یا به نشانی الکترونیکی ketab.ir مراجعه کنند.


نويسنده :لیلا حضرتی
تاريخ: پنجشنبه سوم شهریور ۱۴۰۱ ساعت: 11:11

برگزاری نشست «اصلاح سبک زندگی مبتنی بر طب ایرانی و آموزه‌های ابن ‌سینا»

منبع : لیزنا

نشست «اصلاح سبک زندگی مبتنی بر طب ایرانی و آموزه‌های ابن ‌سینا» با سخنرانی حسین رضایی‌زادهف متخصص طب ایرانی و دانشیار دانشگاه علوم‌پزشکی تهران برگزار می‌شود.

برگزاری نشست «اصلاح سبک زندگی مبتنی بر طب ایرانی و آموزه‌های ابن ‌سینا»

به گزارش لیزنا، نشست «اصلاح سبک زندگی مبتنی بر طب ایرانی و آموزه‌های ابن ‌سینا» به مناسبت روز پزشک و بزرگداشت حکیم ابوعلی‌سینا توسط نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور و با همکاری انجمن ارتقاء کتابخانه‌های عمومی ایران و گروه کتابداری و اطلاع‌رسانی پزشکی و دانشکده طب ایرانی دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار می‌شود.

این نشست از ساعت ۱۰ الی ۱۲ روز یکشنبه ششم شهریورماه با سخنرانی حسین رضایی‌زاده ،متخصص طب ایرانی و دانشیار دانشگاه علوم‌پزشکی تهران برای کاربران و کتابداران کتابخانه‌های عمومی کشور برگزار می‌شود.

فاطمه شیخ‌شعاعی و محمدجواد منصورزاده دبیران این نشست هستند که از پایگاه اطلاع‌رسانی نهاد کتابخانه های عمومی www.tehranpl.ir، صفحه آپارات www.aparat.com/tehranpl/live، و صفحه اینستاگرام نهاد @tehranpl به صورت زنده پخش خواهد شد.

همچنین علاقه‌مندان می‌توانند در زمان اعلام شده از طریق نشانیِ Skyroom.online/ch/researchpl/salamat در این نشست حاضر شوند.