با حضور محمد علی مجاهدی؛
ویژه برنامه «کندوکاوی پیرامون شعر آئینی در زبان فارسی» برگزار شد
ویژه برنامه «کندوکاوی پیرامون شعر آئینی در زبان فارسی» با حضور محمد علی مجاهدی به همت بخش نابینایان کتابخانه مرکزی همدان برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانههای عمومی استان همدان، نشست «کندوکاوی پیرامون شعر آئینی در زبان فارسی» با موضوع «بررسی بازتاب قرائتها و برداشتهای فرهنگ مانای عاشورا در شعر» با حضور محمدعلی مجاهدی، پدر شعر آئینی به همت بخش نابینایان و کم بینایان کتابخانه مرکزی همدان به صورت مجازی برگزار شد.
محمد علی مجاهدی، نویسنده، پژوهشگر و پدر شعر آئینی کشور در این نشست اظهار داشت: تا امروز برداشتها، نگاهها و قرائتهای مختلفی از فرهنگ عاشورا به عمل آمده است که هر کدام نقاط قوت و ضعفی دارند. بعضی از قرائتها به طور کلی نقاط قوت ندارند و بیشتر بر پایه وهم، خیال و مسائل غیر واقعی بنا شده است. برخی نیز تهی از نقطه ضعف هستند؛ چراکه مستندات قابل قبولی را ارائه میدهند.
وی افزود: قرائت اساطیری همانطور که از عنوان آن پیدا است، در مقام اسطوره سازی از شخصیتهای عاشورا است، آن هم نه شخصیتهای واقعی، بلکه به سراغ شخصیتهای کاذبی میروند که محصول ذهن نویسندگان و سرایندگان این گونه آثار است.
مجاهدی ادامه داد: ملاحسین واعظ کاشفی، در سال 908 هجری قمری اوایل دهه سده دهم هجری، مقتل فارسی و معروف روضه الشهدای خود را نوشته است. چون واعظ کاشفی از قلم بسیار توانایی برخوردار بود، انسان فرهیختهای به حساب میآید و از اصحاب قلم بود، این مقتل را در نهایت شیوایی و رسایی با استفاده از افسانهها و مسائل خرافی تدوین کرده است. اما به خاطر جاذبههای بیانی و نوشتاری آن از سده دهم به بعد نسخههای خطی این مقتل منظوم فارسی، دست به دست در شهرهای مختلف میگشت و در محافل روضه الشهدا خوانش میشد. به طوری که در هر محفل از ابتدا تا انتها آن را میخواندند و پس از اتمام، نسخه به دست آمده به محفل دیگر داده میشد.
وی خاطرنشان کرد: این خط فکری واعظ کاشفی، به عنوان اندیشه قالب در روضه خوانی، نزدیک به به چهار قرن، حضور چشمگیری در جوامع دینی و محافل مذهبی داشت و در دوره قاجاریه به اوج خود رسید. عواملی باعث شد که این قرائت پر و بال بیشتری پیدا کند. به عنوان مثال حضور علمای پر آوازهای مانند «ملا آقا دربندی» در این مقطع حساس تاریخی در زمان ناصرالدین شاه در عهد ناصری، موجب شد که این خط فکری فراگیرتر شود. حتی ملاآقا دربندی که از علمای بزرگ زمانه خود بود، دو اثر در زمینه مقتل میآفریند که این دو مقتل در مقایسه با مقتل روضه الشهدا واعظ کاشفی، به مراتب مطالب نامستند، غیر اخلاقی و واهی دارند. مطالبی که هیچ خوانندهای در عدم پذیرش آن تردید نمیکند. ملاآقا دربندی بدون توجه به واقعی و غیر واقعی بودن مطالب شنیده شده، آوردن آن در مقتل خود را مجاز میشمارد و به خاطر جاذبههای افسانهای این گونه موارد، موجبات جذب بیش از پیش طبقههای جاهل، لوطی و ... را به مجالس فراهم میکرد. چراکه نقل این مطالب اساطیری و پهلوان تراشی، روح ماجراجویی این طبقه از جامعه را ارضا میکرد. این طبقه به پهلوانهایی چون حضرت عباس(ع)، حر و مختار، ارادت بیشتری داشتند، چون در آیینه این شخصیتها پندارهای خود را میتوانستند ترسیم کنند.
مجاهدی خاطرنشان کرد: بزرگانی چون ملاآقا دربندی هم بر این آتش دامن میزدند. در این طرز تفکر که در حمایت از مظلوم نباید ذرهای کوتاهی نکرد، اتفاق نظر وجود دارد، اما نحوه ابراز این مخالفت اشکال مختلفی به خود میگرفت. یکی از عوامل اشاعه این خط فکری، یعنی اسطوره سازی اساطیری، ریشه پاکی و ارادت مردم کوچه و بازار به ساحت حسینی بود که با حضور در مجالس روضه الشهدا خوانی، ارادت بی شائبه خود را به سالار شهیدان و اصحاب فداکار آن حضرت نشان میدادند و با شنیدن دلاوریها و فداکاریهای آن عزیزان نیازهای عاطفی خود را که در ریشه در باورهای دینی آن ها داشت برآورده میدیدند. شاید همین اقبال فراگیر طبقات عوام از متون منظوم اساطیری و افسانهای موجبات آفرینش دو اثر اسطورهای دیگر در دوره قاجاریه را فراهم کرده باشد، که یکی منظومه «حمله حیدری» توسط ملابمانعلی کرمانی و دیگری «منظومه مختارنامه» به وسیله عبدالرزاق بیک است. این دو اثر نیز به خاطر جاذبه افسانهای خود، به زودی مورد استقبال مردم و محافل قهوه خانهای قرار گرفت و به گرمی بازار نقالان و راویان اضافه کرد، تا جایی که به موازات مجالس روضه الخوانی و شاهنامه خوانی، محافل حمله خوانی نیز رواج پیدا کرد.
وی گفت: این طرز تلقی از وقایع عاشورا که با تحریف واقعیتها همراه بود، با مخالفتهای تدریجی روبهرو میشد. در اواخر قاجاریه و به خاطر آشنایی اهل قلم با ادبیات اروپایی و اطلاع از شیوه نقد در آستانه نهضت مشروطه، پذیرش این خرافات غیر عقلانی بیشتر غیر ممکن شد. برخی از متجددان و غربگرایان، باورهای سنتی مردم کوچه و بازار را به سخره گرفتند و به ارائه برداشت شخصی خود پرداختند. به عبارت دیگر با افراط و تفریط همزمان با نهضت مشروطیت در ایران روبهرو هستیم. نقد طنز آلود ترکی شیرازی، میرزاآقاخان کرمانی، در غیر موجه نشان دادن این گونه باورهای اساطیری، از سر اخلاص و ابراز ادارت به خاندان رسالت نبود، بیشتر از روی مسائل سیاسی، مقاصد زشت و پلشتی بود که افرادی چون میرزا آقاخان کرمانی دنبال میکردند.
مجاهدی گفت: مقتل «محرق القلوب» توسط محمد ابن ابوذر نراقی نوشته شده است و با همه مشکلات محتوایی که دارد، چند سال پیش توسط یکی از علمای مطرح قم به فارسی ترجمه شد و چهار بار هم تجدید چاپ شده است. در این مقتل مطالب غیر واقعی و طنز آلود دیده و مشتی خرافه و مطالب غیر عقلانی معرفی میشود. در کتاب محرق القلوب که معانی آن (سوزاننده دلها) است، مشخص است که برای آتش زدن دل ها باید در کدام زمینهها باید ورود کرد و از عنوان کتاب مشخص است که نویسنده دنبال چه مقاصدی است. نویسندگان در بزرگ نشان دادن و بزرگنمایی وقایع کربلا در روز عاشورا گمان میکردند که میتوانند ذهن مردم را بیشتر درگیر کنند.
وی با بیان اینکه نگاه اسطورهای و شخصیت سازی دروغین اساس و پایه این گونه مقتلها بود، افزود: در اخبار از یک میلیون و 600 هزار نفر سپاهی که در مقابل امام حسین(ع) صف آرایی کردند، سخن گفته میشود اما در واقع 32 هزار نفر بوده است. در نگاه اسطورهای، استناد به هر سند ضعیف و غیر معتبر مجاز است. متأسفانه این آثار در زمانه خودش آثار سوئی را بر جای گذاشت.
مجاهدی تصریح کرد: در قرائت حماسی از فرهنگ عاشورا، صحبت از حماسه آفرینی شخصیتهای عاشورایی است. در این نوع اشعار در نهایت قوت و استقامت و پایداری، شخصیتهای عاشورایی به میدان رفتند. بر خلاف سایر قرائتها که در آن ها عجز و لابه است، در این نگاه قوت، قدرت، غیرت، توانمندی و پایداری در هدف نشان داده میشود. در میان شعرای پارسی زبان ما، نخستین کسی که قرائت حماسی را دنبال کرد، مرحوم «میرزا احمد الهامی کرمانشاهی» است که در 1264 به دنیا آمد و در 1325 هجری قمری درگذشت. ایشان ملقب به فرودسی حسینی است که زادگاه اصلی اش تویسرکان بوده است. الهامی دارای مثنوی حماسی عاشورا به سبک شاهنامه است. این اثر بر اساس سبک چهار خیابان است و هر خیابان مربوط به یکی از شخصیتهای اسلامی میشود. آنچه در زندگی الهامی و برای عاشقان حسینی مه است، این است که الهامی کرمانشاهی یک موجود معجزه گونه از عنایات حسینی است. تمامی تذکره نویسان معاصر الهامی نوشتند وی مردی عامی و کم سواد بوده و معنای برخی از لغاتی که در شعر میآورده، نمیدانسته و آن ها را از بزرگان میپرسیده است، اما از آن واژگان بجا استفاده میکرده است.
وی ادامه داد: الهامی مرتب توسل به حضرت امام حسین(ع) داشته که میخواسته در زمره شاعرانی باشد که در مرثیه آقا امام حسین مرثیه سرایی کند. مدت ها این توسل به طول میانجامد تا بالاخره در خواب حضرت سیدالشهدا را میبیند و به او نوید میدهد که فردا مردی را خواهد دید که باعث شعرگویی او میشود. وقتی فردای آن روز پیرمردی اهل صفا دست روی دوش او میگذارد و مطالبی میگوید، حال او دگرگون و شیفته میشود. پس از آن احساس میکند که میتواند شعر بگوید. او شعرهای پرمایه و با خصوصیات شعر حماسی و خراسانی، میسراید. عشق حسینی از یک عامی بی سواد، شاعری توانا و نیرومند میسازد که بزرگان شعر آن منطقه را تحت تأثیر قرار میدهد و به او لقب بلبل حسینی میدهند. باغ فردوس اثر مشهور این شاعر است که حدود 16 هزار بیت در آن آمده است. البته تا 30 هزار بیت هم مینویسند که اصل اثر بوده است.
وی در پایان بخشهایی از این مثنوی را خواند:
در بیان بی یارماندن جناب مسلم بن عقیل در کوفه و پناه گرفتن به خانه طوعه
چو شد تیغ خورشید زرین حسام
نهان در نیام شبه گون شام
جهان یلی آسمان وفا
پسر عم فرخنده ی مصطفی
زمانی به هر سو همی بنگریست
به تنهایی خویش لختی گریست
همی گفت با خود که گشت ای دریغ
نهان آفتاب امیدم به میغ
سپهر بلندم بیفکند پست
ز دامان شاهم جدا کرد دست
دریغا که دور از دیار آمدم
درین مرز بی غمگسار آمدم
نکوخواه کم، بدسگالان فزون
نه یک چاره ساز و نه یک رهنمون
نه راه شتاب و نه جای درنگ
مبادا کسی را چون من کار تنگ
پناه از که جویم کجا رو نهم؟
که را آگهی از غم دل دهم؟
همی گفت گریان و ره می برید
که بر وی در خانه ای شد پدید
دلش سوی آن خانه بنمود رای
بدان در شد و ماند لختی به پای
بدان تنگ خانه ز یک پیر زال
که بر وی گذشته بسی ماه و سال
که او را بدی طوعه، فرخنده نام
مهین بانوی خلد ازو شادکام
اگر چه زنی بود بس سالخورد
ولی بود بهتر ز صد شیر مرد